یکی از مناجاتهای مشهور آن حضرت در زندان این است: «خدایا جای خلوتی را برای عبادت می خواستم، شکر تو را که به من عنایت فرمودی.»
2 ـ و اما لقب عالم برای موسی بن جعفر (ع). با توجه باینکه عمر موسی بن جعفر (ع) در زندانها و تبعیدها گذشت و دشمن اسلام و انسانیت نگذاشت که مردم از علم موسی بن جعفر بهره گیری کنند، ولی با این همه موسی بن جعفر (ع) توانست افرادی لایق، و فقیه به عالم اسلام هدیه کند. شیخ طوسی رحمة الله علیه در معرفت رجال خود افرادی نظیر یونس بن عبدالرحمن، صفوان، بن یحیی، محمد بن ابی عمیر، عبدالله بن مغیره، حسن بن محبوب، احمد بن ابی نصر، و نظیر اینان را که از فقها شیعه می باشند نام می برد که همه از اصحاب اجماع هستند. موسی بن جعفر اصحابی چون علی بن یقطین داشت که به تشیّع بسیار خدمت کرده است، و موسی بن جعفر او را امر نموده بود که زیر پرچم ظلم بماند، چون او سمت وزارت هارون الرشید را داشت و موسی بن جعفر (ع) از او مواظبت کامل نمود. موسی بن جعفر در خوسازی و تهذیب نفس مواظب او بود، در حفظ و حراست او نیز کوشا بود و ما به چند قضیه در این باره اشاره می کنیم:
1 ـ ابراهیم جمال که از شیعیان خوب است قصد زیارت موسی بن جعفر را کرد و به بغداد آمد تا علی بن یقطین را ملاقات کند ولی نتوانست او را ببیند، پس به مدینه بازگشت. موسی بن جعفر (ع) سراغ علی بن یقطین را از او گرفت، ابراهیم قضیة خود را نقل کرد. همان سال علی بن یقطین مشرف شد تا خدمت موسی بن جعفر برسد و نصف شب به خانة موسی بن جعفر وارد شد. امّا حضرت او را نمی پذیرفت. شب دوم و شب سوم هم پذیرفته نشد تا اینکه به گریه و التماس افتاد و می گفت نمی دانم تقصیرم چیست. حضرت او را پذیرفت و فرمود: تا ابراهیم جمال از دستت راضی نشود از تو راضی نیستم. بالاخره بطور خرق عادت او را روانة کوفه کرد و او نصف شب در خانة ابراهیم را زد چون ابراهیم را دید، گریه کرد، التماس کرد که از من راضی باش حتی او را جبراً واداشت که پایش را روی صورت علی بن یقطین بگذارد. چون به مدینه بازگشت، حضرت فرمودند از تو راضی شدم. و این کار لطف خاصی بود برای تهذیب نفس که موسی بن جعفر علیهم السلام به او عنایت فرمود.
2 ـ هارون الرشید یک پارچة قیمتی به علی بن یقطین جایزه داد علی بن یقطین جامه را خدمت موسی بن جعفر (ع) فرستاد. حضرت پارچه را برگردانید و فرمود: «پارچه را معطر کن و در جای محفوظی از آن نگهداری نما.» سعایت کاران قضیه را به هارون اطلاع دادند. روزی هارون پرسید: کجا است جامه ای را که به تو جایزه دادم چرا نمی پوشی؟ علی بن یقطین گفت: چون هدیه شما بود آن را معطر کردم و در جای محفوظی نگهداری می کنم؛ و غلام خود را فرستاد تا پارچه را آورد. هارون سم خورد که از آن پس حرف دیگران را درباره او نپذیرد.
3 ـ امام موسی بن جعفر علیه السلام دستور داده بود که علی بن یقطین در جاهای خلوت و دور از اغیار طبق روش اهل سنت وضوء بسازد. به هارون گفته بودند که علی بن یقطین شیعه است و دلیل آن طرز وضوء گرفتن است. روزی هارون تصمیم گرفت که طرز وضوء گرفتن علی بن یقطین را بیند. مخفیانه تماشاگر وضوء او شد و دید که او روش اهل سنت وضوء می گیرد و کسی هم نزد او نیست. از این جهت یقین پیدا کرد که علی بن یقطین شیعه نیست، و باز قسم خورد که حرف دیگران را دربارة او باور نکند. بعداً موسی بن جعفر به او گفت از این به بعد به روش شیعه وضوء بگیرد.
موسی بن جعفر سلام الله علیه علاوه بر آن افرادی که شمرده شد و گفتیم که از اصحاب اجماع بوده اند، افرادی دیگر که آنان نیز از بزرگان شیعه هستند و به مذهب تشیع فوق العادة خدمت نموده اند چون علی بن یقطین را به عالم تشیع هدیه فرمودند.
اگر بخواهیم دربارة علم موسی بن جعفر (ع) سخن گوییم، بهتر است جمله ای که در زیارت آن بزرگوار است و در سایر زیارات نیز دیده می شود صحبت کنیم و آنجمله عیبة الانوار است.
غیبة به معنی صندوقچه ای است که جواهرات گرانقیمت را در آن می گذارند. موسی بن جعفر سلام الله علیه عیبة علم خداوند متعال است، عیبة قدرت خدا است، عیبة رحمت واسعة حق است، جایگاه صفات حق است.
ما هرچه دربارة علم موسی بن جعفر سخن بگوییم، نمی توانم رساتر، پر محتواتر، عالیتر، و نورانی تر از جملة عیبة الانوار گفته باشیم.
2 ـ و اما لقب باب الحوایج؛ محمد بن طلحة شافعی دربارة موسی بن جعفر (ع) چنین می گوید:
انه الامام جلیل القدر عظیم الشأن کثیر التهجد المواظب علی الطاعات المشهور بالکرامات مسهر اللیل بالسجدة والقیام ومتم الیوم بالصیام والصدقة والخیرات المسمّی بالکاظم لعفوه واحسانه بمن اسائه والمسمی بالعبد الصالح لکثرة عبودیته والمشهور بباب الحوائج اذ کل من یتوسل الیه اصاب حاجته کراماته تحارمنها العقول.
همانا موسی بن جعفر پیشوای جلیل القدر و عظیم الشأن است. او شب زنده دار و مطیع اطاعت پروردگار است. کراماتی از او نقل است که شب را تا به صبح به عبادت می پرداخته، به سجده بوده، به نماز می ایستاده، و روز را به روزه و اعانت به دیگران به پایان می رسانیده است. لقب آن بزرگوار کاظم بوده است. نسبت به افرادی که به او بد می کرده اند گذشت و احسان داشت، و لقب او عبد صالح نیز بوده است بخاطر کثرت عبادت و حال عبودیتی که داشته است. لقب باب الحوایج نیز داشته است. هر کس به او متوسل شود حاجتش داده می شود. کرامات موسی بن جعفر بقدری فراوان است که عقلها در تحیر است.
خطیب خوارزمی می گوید: «هر غمی که برای من پیش آمد به سر قبر موسی بن جعفر رفتم و غم خود را آنجا از خود دور کردم.»
تاریخ و تجربه نشان داده است که موسی بن جعفر باب الحوایج است. در تاریخ نقل است یکی از خلفا مبتلا به دل درد شد و حکیمان دواهایی به او تجویز کردند، ولی حکیم مخصوص او که نصرانی بود گفت این دوای درد نیست و اگر می خواهی شفا یابی باید دست بسوی کسی بزنی که نزد خدا منزلت داشته باشد. آن خلیفه گفت موسی بن جعفر را بیاورید. چون حضرت آمدند دعایی کردند و او شفا یافت. بعداً از آن بزرگوار سؤال شد که چه فرمودید؟ حضرت فرمودند: این دعا را برای او خواندم: اللهم کما اریته ذل معصیته فاره عز طاعتی. «ای خدا چنانکه ذلت گناه را به این مرد نشان داده ای، عزت اطاعت مرا نیز به او نشان ده.» چه کلام رسایی، چه کلام لطیفی، چه کلام سازنده ای، چه کلام کوبنده ای. شیخ طوسی رحمه الله در رجالش از حماد نقل می کند که: «خدمت موسی بن جعفر (ع) رسیدم و از ایشان خواستم که دعایی بفرمایند تا خداوند زن خوب، خانة خوب،فرزند شایسته و توفیق حج برای پنجاه سال بمن عنایت کند. حضرت دعا فرمودند: مدتی نگذشت که خداوند همه آنها را به من عنایت کرد.» این شخص همه ساله به حج رفته است. موقع احرام برای غسل در آب رفت و غرق شد و نتوانست در آن سال حج بجای آورد. و این گونه قضایا در حق موسی بن جعفر در تاریخ فراوان است.
علت شهادت موسی بن جعفر (ع)
باید گفت موسی بن جعفر فدای صفات دیگران شد. حسداز یحیی برمکی، جاه طلبی از هارون الرشید، پول پرستی از علی بن اسماعیل برادر زادة آن حضرت. تاریخ شهادت وی چنین است: ابن اشعث شیعی، تربیت امین پسر هارون را به عهده داشت و چون خیلی مقرب هارون بود یحیی برمکی هراس آن داشت که پس از هارون خلافت به دست امین افتد و ابن اشعث به جای او بنشیند. حسد او را رنج می داد و سرانجام بعد از سعایتهای زیادی از موسی بن جعفر و ابن اشعث، هارون را به وسوسه واداشت تا دربارة موسی بن جعفر (ع) تفحّص کند. از این جهت علی بن اسماعیل را خواست و با وصفی که موسی بن جعفر (ع) او را از رفتن به بغداد منع کرد و خطر را برای او شرح داد، پیش هارون آمد و قبل از آن هم ملاقاتی با یحیی کرد. علی ابن اسماعیل به هارون گفت: مملکت نمی تواند دو خلیفه داشته باشد.
هارون امر کرد که دویست هزار درهم به او بدهند اما او درد گلو گرفت و همانجا مرد. می گویند سرانجام هنگام مردن پولها را دید و مرد. هارون، موسی بن جعفر را گرفت و زندانی کرد و او را سرانجام شهید نمود. ولی طولی نکشید که طایفة برمک نابود شد.
یا ایها الناس انما بغیکم علی انفسکم متاع الحیوة الدنیا ثم الینا مرجعکم فننبئکم بما کنتم تعملون[1][1].
«ای بشر همانا ظلم تو در این روزگار بر خودت برمی گردد سپس برگشت تو به سوی ما است و آنچه کرده ای آنجا تو را خبردار می کنیم.»