سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خداوند ـ تبارک و تعالی ـ می فرماید : بنده ام با چیزی مانند آنچه بر او واجب کرده ام، محبوب من نمی شود . [امام صادق علیه السلام]
 
جمعه 87 آبان 3 , ساعت 11:57 عصر

 به موجب این روایات آن حضرت از روز ولادت از انظار پنهان نگاه داشته مى‏شد ولى بعضى از افراد خانواده و خواص صحابه او را زیارت مى‏کردند و امام اصحاب خود را از غیبت قریب الوقوعشان مطلع ساخته بود.

 در شمایل حضرتش گفته‏اند که در شکل و خوى شبیه جدش پیغمبر(ص)است.چهره‏اش تابناک و برگونه راست خالى سیاه دارد.دندانهایش از هم فاصله دارد و بر چهره‏اش علامتى دیده مى‏شود.وقتى ظهور کند در شکل جوانى خوش سیما حدود چهل ساله با قامتى معتدل و پیشانى و موى بلند که بر شانه‏هایش ریخته است و چشمانى درشت و سیاه و ابروانى پیوسته و شانه‏اى عریض جلوه خواهد کرد.

 آخرین وقتى که امام دوازدهم در جمع مردم دیده شد هنگام خواندن نماز بر جنازه پدر بزرگوارش(ربیع الاول 260 ه.ق.)بود و غیبت آن حضرت پس از آن آغاز گردید.

 بنا بر اخبار و روایات شیعه آن حضرت را دو غیبت است: صغرى و کبرى که قصرى‏ و طولى‏ نیز مى‏گویند.غیبت صغرى هفتاد و چهار سال طول کشید و در این مدت چهار سفیر یا نایب که ایشان را«نواب»یا«ابواب»یا«سفراء»مى‏خوانند نامه‏ها و توقیعات حضرت را به مردم مى‏رسانده‏اند و خود به زیارت ایشان نائل مى‏شده‏اند.این سفرا یا نواب چهارگانه به ترتیب عبارتند از:

 1)ابو عمرو عثمان بن سعید بن عمرو عمرى اسدى عسکرى‏

 وى از اصحاب امام هادى و امام عسکرى بود و مراسم تغسیل و تکفین و تدفین امام یازدهم را بنا به وصیت آن حضرت انجام داد.او به حکم امام عسکرى پیشکارى حضرت مهدى را بر عهده گرفت و تا زنده بود این خدمت را ادامه داد.

 2)ابو جعفر محمد بن عثمان بن سعید

 وى در زمان حضرت عسکرى(ع) دستیار پدر بود  و بعد از مرگ وى عهده‏دار سفارت امام گردید.او کتابهایى در فقه تألیف نموده که مطالب آن را از امام یازدهم و امام دوازدهم شنیده و پاکنویس کرده بود. یکى از آنها کتاب الاشربة است.ابو جعفر روز آخر جمادى الاولى 304 یا 305 در بغداد درگذشت و همانجا مدفون شد.او مدتى حدود پنجاه سال پیشکار و وکیل امام زمان(عج)بود.

 3)ابو القاسم حسین بن روح بن ابى بحر نوبختى‏

 ابو جعفر محمد بن عثمان دو سال پیش از مرگ، مشایخ و اعیان شیعه را جمع کرد و حسین بن روح را که سالها دستیار مورد اعتمادش بود به جانشینى خود معرفى نمود.وى از عقلاى زمان بود.وفاتش در شعبان 326 ه.ق. در بغداد اتفاق افتاد و در گورستان نوبختیه مدفون گردید.

 4)ابو الحسن على بن محمد سمرى‏

 وى بنا به وصیت حسین بن روح و امر امام زمان(عج)به سفارت و نیابت خاصه امام برگزیده شد و مدتى نزدیک به دو سال رابط بین امام غایب و شیعیان بود.وفاتش در نیمه شعبان 328یا329 ه.ق. در بغداد اتفاق افتاد و در آنجا به خاک سپرده شد.بعد از وفات او مدت غیبت صغرى و عصر سفارت و نیابت خاصه پایان پذیرفت و دوران غیبت کبرى آغاز گردید.

 آخرین نامه و دستورى که سمرى از امام زمان دریافت نمود به مضمون ذیل نقل شده است:

 «بسم اللّه الرحمن الرحیم.اى على بن محمد سمرى خدا اجر برادران ترا در مصیبت تو بزرگ گرداند.تو بعد از شش روز از دنیا خواهى رفت،  پس خود را آماده کن و به احدى براى جانشینى خود وصیت نکن زیرا غیبت تامه آغاز مى‏شود و دیگر ظهورى نخواهد بود مگر به اذن خداى تعالى و آن بعد از طول زمان و قساوت قلبها و پر شدن زمین از جور خواهد بود.زود باشد که در بین شیعیان کسانى بیایند که ادعاى مشاهده کنند.هر کس مدعى مشاهده من قبل از خروج سفیانى و صیحه آسمانى بشود کذاب و مفترى است.و لا حول و لا  قوة إلا باللّه العلی العظیم.»

 بجز این چهار تن که«سفراء محمودون»و«نواب مرضیون»نامیده مى‏شوند ظاهرا کسانى دیگر نیز در آن مدت غیبت صغرى به حضور امام رسیده‏اند.اما کسانى هم بوده‏اند که به دروغ ادعاى سفارت و«بابیت»کرده‏اند و مورد تکذیب و لعن سخت شیعه قرار گرفته‏اند از قبیل«شریعى»و«نمیرى»و«حسین حلاج»و«شلمغانى»و غیر ایشان.

 با پایان زندگى على بن محمد سمرى عصر نیابت خاصه به انتها رسید و دوره نیابت عامه آغاز گردید.به این معنى که از سوى امام شرایطى کلى و به طور عام تعیین شد که در هر زمان بر هر کس منطبق شود سخنش سخن امام و اطاعتش واجب و مخالفتش حرام خواهد بود.در این باره دلایل بسیار نقل شده که از جمله آنهاست:

 1)اسحاق بن یعقوب کلینى از علماى شیعه راجع به تکلیف شیعیان در غیبت کبرى از امام سئوال کرد و توقیع ذیل در پاسخ او صادر گردید: «...و أما الحوادث الواقعة فارجعوا فیها إلى رواة أحادیثنا فإنهم حجتی علیکم و أنا حجة اللّه»(در پیش آمدهایى که براى شما رخ مى‏دهد باید به راویان اخبار ما(علما)رجوع کنید.ایشان حجت من بر شما هستند و من حجت خدایم.)

 2)امام حسن عسکرى(ع)در تفسیر منسوب به او در ذیل آیه«و منهم أمیون لا یعلمون الکتاب»(بقره، 78)درباره علما فرموده‏اند: «...أما من کان من الفقهاء صائنا لنفسه حافظا لدینه مخالفا لهواه مطیعا لأمر مولاه فللعوام أن یقلدوه»(هر یک از فقهایى که بر نفس خود مسلط باشد و دین خود را حفظ کند و با هواى نفس خود مخالفت ورزد و امر خدا را اطاعت کند بر همگان واجب است که از او تقلید نمایند.)

 3)کلینى و صدوق و طوسى روایتى را که معروف به«مقبوله عمر بن حنظله»است از امام صادق(ع)به مضمون ذیل نقل کرده‏اند«...هر کدام از شما که حدیث ما را روایت کند و در حلال و حرام صاحب نظر باشد و احکام ما را بداند او را به حکومت برگزینید که من او را بر شما حاکم قرار دادم...»

 4)پیغمبر مى‏فرمود: «علماء أمتی کأنبیاء بنی إسرائیل»یعنى همانطور که انبیاى بنى اسرائیل حافظ دین موسى بودند و اطاعت آنان بر بنى اسرائیل واجب بود علماى اسلام نیز حافظ دین پیغمبرند و اطاعت از آنان در احکام شرع واجب است.

 اعتقاد شیعه امامیه بر غیبت امام دوازدهم و زنده بودن او در طى قرون متمادى و اعتقاد به ظهور او در آینده و در دست گرفتن حکومت و خلافت الهى موجب اعتراضات و شبهات فراوان از جانب مخالفان شیعه امامیه شده است و علماى شیعه ناچار در هر عصرى از اعصار به این شبهات و اعتراضات پاسخ داده‏اند و باید گفت مقاومت شدید ایشان در برابر حملات شدید دشمنان و رد شبهات و اعتراضات با وجوه منطقى و مستدل موجب شده است که شیعه با میلیونها پیرو و معتقد در جهان از ارکان مهم عالم اسلام شمرده شده و از جهت سیاسى و دینى و فرهنگى و علمى از فرق مهم مذهبى عالم محسوب گردد.

 در اثبات اصل مسأله امامت و وجوب تعیین و نصب آن از جانب خدا و در اثبات امامت خاصه هر یک از ائمه اثنا عشر و در اثبات وجود مهدى موعود و اینکه این مهدى از نسل حضرت رسول(ص)و بنا بر این از اولاد على و فاطمه علیهماالسلام است مطالب و حجج و دلایلى در کتب کلامى شیعه گفته شده است که در اینجا مجال کافى و لازم براى این مباحث موجود نیست.همین قدر متذکر مى‏گردد که این نوع استدلالات کلامى از قبیل استدلال بر نبوت انبیا و نبوت خاصه و نظایر آن است و روش آن نیز از همان قبیل است و برادران اهل سنت خود در احتجاج با اهل ادیان دیگر همین اصول و روش را بکار مى‏برند و تفاوت در محتویات و مواد است.

 پس در اینجا مسأله وجوب امامت و عصمت امام و عدد ائمه و نیز لزوم ظهور مهدى در آخر الزمان«مفروغ عنه»است و این مسائل و مطالب در جاى خود بحث و حل شده است.

 آنچه در این مقال تذکر آن ضرورى مى‏نماید اشاره به اعتراض مخالفان به مسأله غیبت امام دوازدهم و حیات او در پس پرده غیبت در طى قرنهاى دراز و فایده‏اى است که بر این غیبت مترتب است و سعى مى‏شود که بطور اختصار به این اعتراضات و پاسخهاى آنها اشاره شود:

 1)در این که امام زمان و مهدى موعود امام دوازدهم و فرزند امام حسن عسکرى(ع)است در میان شیعه امامیه کوچکترین تردیدى وجود ندارد و این به جهت اخبار و احادیث فراوانى است که در کتب شیعه هست و به موجب آن عدد امامان دوازده،  و امام دوازدهم فرزند امام حسن عسکرى(ع)است و چون امام حسن عسکرى(ع) یک فرزند بیشتر نداشته است این فرزند،  امام دوازدهم خواهند بود.

 2)بعضى از مخالفان اعتراض کرده‏اند که امام حسن عسکرى(ع)فرزندى نداشته است و این اعتراض مقبول نتواند بود زیرا مخالفان در مقام انکار هستند و میخواهند یا بر اساس مذهب شیعه و یا بر اساس مهدویت امام دوازدهم خلل آورند.بدیهى است که چنین کسانى مغرض هستند و بى طرف نیستند و از این روى دعوى ایشان صادقانه نیست و مقصود آنها از آن غلبه بر خصم است. اما شیعه امامیه که امامان خود را بهتر از هر کس مى‏شناسند و نصب امام را بر خداوند واجب مى‏دانند و اطاعت او را بر خود فرض شرعى عینى مى‏شمارند نمى‏توانند در امرى که براى ایشان از ارکان مهم دین است و ناشناختن آن و عدم معرفت به حال امام را با جاهلیت برابر مى‏دانند سهل انگارى کنند و چگونه مى‏توانند در امرى به این اهمیت به جهل و تزویر متمسک شوند؟

 پس مسأله امامت امام دوازدهم براى شیعیان در ردیف مسأله نماز و روزه و نه فقط مانند یکى از فروع و احکام دین بلکه از اصول مذهب است و در آن نهایت احتیاط و سختگیرى را به عمل مى‏آورند،  اما براى مخالفان مسأله«دینى»نیست بلکه مسأله نفى و طرد عقیده طرف مقابل است و در چنین وضعى طبعا سخن آنکه مسأله را از نظر اهمیت دینى مى‏نگرد معتبر است.

 ).

 

 



لیست کل یادداشت های این وبلاگ